02186126115-02186126054 info@drmmkarimi.com

مشکلات و اختلالات رفتاری و روانشناختی، بسته به نوع و شدتشان به درمان‌های مختلفی نیاز دارند. به طور کلی دو دسته درمان را میتوان برای مشکلات روانشناختی برشمرد: دارودرمانی و رواندرمانی.

دارودرمانی همانطور که از نامش پیداست، ارتباط بیشتری با شاخه پزشکی داشته و توسط روانپزشکان اجرا می‌شود. اختلالاتی که در دسته سایکوتیک قرار می‌گیرند به این معنا که واقعیت‌سنجی در آنها مختل می‌شود و اختلالات دسته نوروتیک که شدت بالایی داشته باشند، عموماً برای دارودرمانی ارجاع می‌شوند.

رواندرمانی، یک شیوه درمانی روانشناختی، ذهنی، مبتنی بر گفتگو، تجربه و آموزش است . اختلالات اضطرابی، افسردگی و اختلالات خلقی، مشکلات رفتاری، اختلال در تعاملات اجتماعی و … مواردی هستند که عموماً پاسخدهی خوبی به رواندرمانی دارند.

شایان ذکر است که اینگونه دسته‌بندی‌ها صرفاً برای روشن‌تر شدن و چهارچوب بخشیدن به مبحث برای فهم بهتر مخاطب استفاده می‌شود. اما در عمل چنین خط‌کشی‌ای میان اختلالات و درمان‌های متناسب با آنها وجود ندارد. به این معنا که در بسیاری از موارد دارودرمانی و رواندرمانی در کنار هم پیش می‌روند.

هدف از نگارش این مقاله توضیح مختصری درباره رواندرمانی، روش‌ها و رویکردهای اصلی در رواندرمانی و نیز معرفی رواندرمانی پویشی فشرده و کوتاه‌مدت (istdp) است.

به جهت پیچیدگی و کثرت روش‌ها و کاربردهای رواندرمانی، لاجرم تعریف یکپارچه و کاملی که مورد قبول همه متخصصان این حوزه باشد وجود ندارد. اما بسته به گرایش نظری فرد، می‌توان رواندرمانی را به صورت قانع‌سازی میان‌فردی، مراقبت از سلامتی، آموزش روانی-اجتماعی، تغییر در خویشتن به صورت حرفه‌ای، تکنولوژی رفتاری، نوعی بازپروری و برقرار کردن رابطه درمانی تعریف کرد. در واقع رواندرمانی کاربرد روش‌های بالینی به منظور کمک به افراد است تا رفتارها، شناخت‌ها، افکار، هیجان‌ها و یا ویژگی‌های شخصی خود را تغییر دهند (پروچاسکا و نورکراس).

از آغاز رواندرمانی تاکنون، روش‌ها و رویکردهای مختلفی در این حوزه شکل گرفته‌اند که به طور کلی تحت عنوان سه موج اصلی دسته‌بندی می‌شوند. در اینجا به شرح مختصری از این دسته‌بندی می‌پردازیم.

درمان‌های موج اول

از روانکاوی با عنوان موج اول رواندرمانی یاد می‌شود. شاخص‌ترین چهره و بنیان‌گذار این روش زیگموند فروید بود. رواندرمانی تحلیلی کلاسیک که برگرفته از نظریه روانکاوی است، درمانی طولانی‌مدت و عمیق است و غالباً به بررسی آسیب‌های روانشناختی در اولین مراحل رشدی در دوران کودکی می‌پردازد. بعدها روش‌های دیگری نیز از دل روانکاوی کلاسیک متولد شدند که همگی در دسته درمان‌های روانکاوانه قرار می‌گیرند اما غالباً تفاوت‌هایی با روانکاوی کلاسیک دارند. با توجه به نقدهایی که در طول زمان به روانکاوی شد، این نظریه‌های جدید بر اساس این نقدها و با هدف اصلاح مشکلات ساختاری روانکاوی و برطرف کردن عیوب آن شکل گرفتند. افرادی چون آدلر، یونگ، هورنای و اریکسون از پیشگامان این تغییرات بودند.

درمان‌های موج دوم

رفتاردرمانی که برگرفته از نظریه رفتارگرایی است، تحت عنوان موج دوم رواندرمانی شناخته می‌شود. اساس نظری این درمان‌ها این است که مشکلات روانشناختی یادگرفته شده هستند و روش‌های درمانی این رویکرد نیز مبتنی بر اصلاح و تغییر رفتار است. به این طریق که یادگیری‌های جدید جایگزین یادگیری‌های گذشته شده و اینگونه تغییر رفتار شکل بگیرد. پاولف، اسکینر، ولپی و واتسون جزو شاخص‌ترین چهره‌ها در این حوزه هستند. بعدها مؤلفه شناخت، به معنای تفسیر ذهنی از تجربیات، نیز به رفتارگرایی اضافه شد و درمان‌های شناختی-رفتاری شکل گرفتند. افرادی چون آلیس و بک از بنیان‌گذاران این درمان‌ها هستند.

درمان‌های موج سوم

درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، رفتاردرمانی دیالکتیکی و مداخلات ذهن‌آگاهی، از رشدیافته‌ترین درمان‌های موج سوم رواندرمانی هستند. این روش‌ها بر درمان‌های رفتاری و شناختی از جمله مهارت‌آموزی، بازنگری شناختی، مواجهه با ترس‌ها متکی هستند. با این حال به جای اینکه به افراد بیاموزند افکار، احساسات، خاطرات و وقایع زندگی خود را کنترل کنند، به سنت‌های شرقی توجه کردن، پذیرفتن و ارتقا دادن تجربیات زندگی متوسل می‌شوند. در رویکردهای موج سوم بهای بیشتری به اراده، مسئولیت و آزادی افراد داده می‌شود و با پرداختن به مسائل وجودی‌ای مانند آنها، جنبه فلسفی روانشناسی بیشتر مورد توجه قرار می‌گیرد.

رواندرمانی پویشی فشرده و کوتاه‌مدت

این روش از رواندرمانی را می‌توان انقلابی در حوزه درمان‌های تحلیلی دانست. درمان‌های تحلیلی عموماً به شکل درمانی بلندمدت، سازمان‌نایافته، مبهم و غیرمستقیم از سوی مراجعان شناخته می‌شوند. فنون رواندرمانی پویشی فشرده و کوتاه‌مدت که توسط دانشمندی ایرانی-کانادایی به نام حبیب دوانلو طراحی شده است، درمان تحلیلی را به درمانی کوتاه‌مدت، اثربخش، سازمان‌یافته و روشن تبدیل کرده است. این روش از حیث توجه به ناهشیار، تجربه احساسات عمیق، مقاومت و مکانیزم‌های دفاعی و اساساً بنیان نظری آن، درمانی تحلیلی و روانکاوانه است. اما از حیث روش‌ها و فنون رواندرمانگری، نقش و جایگاه درمانگر و واکنش‌های وی در پاسخ به رفتارهای مراجع و شکل رابطه درمانی، متمایز از روانکاوی کلاسیک است. داده‌های پژوهشی گسترده‌ای از اثربخشی این روش حمایت می‌کنند.

پین کردن این در Pinterest

به اشتراک بگذارید